من خیلی بارم سبک است و هیچ نگرانی ندارم، تنها یک چیز مرا زجر میدهد و آن این است که میترسم در ایام زندگیم، نوشته من یا صحبتهای من در هر موردی باعث شده باشد که حقی ناحق شود،
یا در همسایگی ما گرسنه ای بوده باشد و ما غذای سیر خورده باشیم که و الله و بالله و تالله اگر چنین چیزی بوده من آگاهی نداشته ام
که شما هم بارتان را سبک کنید و از تجمل پرستی و (داشتن) خانه (های) بزرگ و... بپرهیزید، که همه چیز ظرف چند دقیقه نابود میشود.»
˝ آیتالله_مرعشی_نجفی (ره)˝
یکی از آفتهای امروز و فردا کردن برای آدم شدن در این روایت بسیار زیبا آمده:
امام صادق علیه السلام میفرمایند:
فتدارک ما بقی من عمرک و لا تقل غداً أو بعد غد، فإنّما هلک من کان قبلک بإقامتهم علی الأمانی و التسویف حتی أتاهم أمرالله بغته و هم غافلون؛
پس ما بقی عمر خویش را دریاب و مگو فردا یا پس فردا؛
زیرا کسانی که قبل از تو میزیستند، به سبب دو چیز هلاک شدند:
1. باقی ماندنشان بر آرزوها،
2. و دیگری امروز و فردا کردنها،
تا اینکه مرگ و امر خدا ناگهانی آنان را گرفت؛ در حالی که آنان در غفلت به سر میبردند.
الکافی، ج2، ص 136، ح23
ای جوانی که میگی فردا، هفته دیگه، ماه دیگه، بعد از دانشگاه.... توبه میکنم،
آیا یقین داری که طلوع صبح فردا رو میبینی؟
قبرستانها مملو هست از جوانانی که میخواستن فردا توبه کنن ولی به فردا نرسیدن...
اگه واقعا میخوای توبه کنی از همین الان حرکت کن که تضمین برای فردا نیست...
دزدى بسته شخصى را رُبود که در آن، چیز گرانبهایى بود و دعایى در آن بود. دزد بسته را به صاحبش بازگرداند. گفتند: چرا این همه مال را از دست دادى؟ گفت: صاحب مال عقیده داشت که این دعا، مال او را حفظ مىکند و من دزد مال او هستم، نه دزد دین. اگر آن را پس نمىدادم و عقیده صاحب آن مال، خللى مىیافت، آنوقت من دزد باورهاى او نیز بودم و این کار دور از انصاف است.» مراقب اثرات کاری که میکنید باشید... از سری کتابهای امیررضا آرمیون
ذهن موفق
شیخ اسماعیل دولابی:
خدا یک تار و یک تور و یک تیر دارد. با تار و تور و تیرِ خود ، آدم ها را جذب می کند.
تار خدا قرآن است . نغمه های قرآن آسمانی است . خیلی ها از این طریق قرآن جذب می شوند.
خیلی ها را با تور جذب خودش می کند ، مثل مراسم اعتکاف و مراسم ماه رمضان و شب قدر .
تیر خدا همان بارهای مشکلات است . غالب آدم ها را از این طریق جذب خودش می کند.
اولیای خداوند برای مشکلات لحظه شماری می کردند.
شد دلم آسوده چون تیرم زدی
ای سرت گردم چرا دیرم زدی؟
___________________