دزدى بسته شخصى را رُبود که در آن، چیز گرانبهایى بود و دعایى در آن بود. دزد بسته را به صاحبش بازگرداند. گفتند: چرا این همه مال را از دست دادى؟ گفت: صاحب مال عقیده داشت که این دعا، مال او را حفظ مىکند و من دزد مال او هستم، نه دزد دین. اگر آن را پس نمىدادم و عقیده صاحب آن مال، خللى مىیافت، آنوقت من دزد باورهاى او نیز بودم و این کار دور از انصاف است.» مراقب اثرات کاری که میکنید باشید... از سری کتابهای امیررضا آرمیون
ذهن موفق